من از یک شکست عاشقانه می آیم.
بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند.
سرزنش هایشان را خواهم پذیرفت و به بهانه تولد حقایق غم انگیزی که درد را به درد می آورد
و آتش را میسوزاند.
شکست نه برای پنهان کردن است و نه بهانه پنهان شدن.
آری من شکست خویش را از بلندای بلندترین قله ها و با صدایی هر چه محزون تر به محزونیه
آواز نی لبک چوپان پهن دشت بی انتهای تنهایی فریاد خواهم زد.
می گویند از طلوع صبح بنویس و نیز از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم زمانی که باران غم
هجران تو پی در پی بر پنجره چشمانم میزند.
پس از آن روز جدایی و فراق به دل بی قرار و بی چاره خود گفتم که (باید نقش شکستی تلخ و تیره
را در خاطرات سپید خود با رنجی تیره تر آذین کند)
صادق
:: موضوعات مرتبط:
عاشقانه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 594
|
امتیاز مطلب : 131
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28